داوود و لیلی در شب عروسی به سمت شمال سفر میکنند. در راه با زوج دیگری به نام مهشید و آرش آشنا میشوند و همراهشان به شمال میروند. اما آرش با مردی با کت و شلوار سیاه تصادف میکند. با کمک داوود، جنازه را به باتلاق میاندازند، اما این تنها آغاز مشکلاتشان است.
داوود و لیلی در شب عروسی به سمت شمال سفر میکنند. در راه با زوج دیگری به نام مهشید و آرش آشنا میشوند و همراهشان به شمال میروند. اما آرش با مردی با کت و شلوار سیاه تصادف میکند. با کمک داوود، جنازه را به باتلاق میاندازند، اما این تنها آغاز مشکلاتشان است.