فرهاد که در جنگ بیناییاش را از دست داده، به بیمارستانی منتقل میشود تا روند درمانش ادامه پیدا کند. در آنجا با شیدا، پرستاری جوان، آشنا میشود. صدای دلنشین شیدا هنگام خواندن قرآن، آرامشی شگفتانگیز به فرهاد میبخشد. پیوند میان آنها با هر روز عمیقتر میشود و در این سفر دشوار، حقیقت ایمان و امید برایشان آشکار میشود.
فرهاد که در جنگ بیناییاش را از دست داده، به بیمارستانی منتقل میشود تا روند درمانش ادامه پیدا کند. در آنجا با شیدا، پرستاری جوان، آشنا میشود. صدای دلنشین شیدا هنگام خواندن قرآن، آرامشی شگفتانگیز به فرهاد میبخشد. پیوند میان آنها با هر روز عمیقتر میشود و در این سفر دشوار، حقیقت ایمان و امید برایشان آشکار میشود.